اثرات تقویمی
اثر تقویمی به گرایش سهام به عملکرد متفاوت در زمانهای متفاوت اشاره دارد. (راعی و باجلان، 1387). این تئوری بیان میدارد که در برخی از روزهای خاص سال، احتمال بیشتری وجود دارد که قیمت سهام نسبت به سایر زمانها، کاهش یا افزایش یابد. این اثر با بررسی تاریخی بازده اوراق بهادار و یا حجم معاملات در مقاطع زمانی مشخص شناسایی میشود و در صورت معنادار بودن چنین الگویی، اطلاعات تاریخی، مبنایی جهت تصمیمگیری آینده سهامداران میشود. اثرات تقویمی یا دورهای، میتواند بهعنوان یکی از فاکتورهای پیشبینیکننده رفتار آتی سهام مطرح باشد. در مورد بازار سهام، بیقاعدگیها در مواجهه با تئوری بازار کارا قرار میگیرند؛ بهطوری که در صورت وجود الگوهای از پیش تعیین شده شرایط را جهت استراتژی معامله سهام با بازدههای اضافی، فراهم میآورد. در مورد الگوهای تقویمی در بازارهای مالی از جمله بازار سهام، شواهد و مدارک زیادی از نیم قرن گذشته در دست است. هنگامیکه زمان عامل تغییر دهنده قیمت سهام باشد، طوریکه ماهیت تصادفی بودن رفتار بازار را تغییر دهد، به فرضیه بازار کارا خدشه وارد میشود و نوعی بیقاعدگی یا الگوی تقویمی شکل میگیرد. به این گونه اثرات، اثرات تقویمی یا بیقاعدگیهای تقویمی گفته میشود. در ادامه نمونههایی از بیقاعدگیهای فصلی و مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته است بیان میگردد:
اثر ژانویه: طی سالهای گذشته مطالعات زیادی بیانگر آن بودهاند که بازدهی سهام؛ بخصوص سهام شرکتهای کوچک در نخستین ماه سال میلادی نسبت به سایر ماهها بهطور معناداری بیشتر است. بنابراین، این پدیده که در بسیاری از بازارهای مالی دنیا مورد بررسی قرار گرفته است؛ به اثر ژانویه معروف است. همچنین آنچه در آخرین ماه سال در بازارهای مالی بسیاری از کشورهادیده شده و مورد بررسی قرار گرفته؛ وجود پدیده در جهت عکس اثر ژانویه است که به اثر دسامبر مشهور میباشد. این اثر نیز بیان میدارد میانگین بازدهی سهام در آخرین ماه سال نسبت به سایر ماهها کمتر است. یکی از دلایلی که بهطور چشمگیر در تمامی مطالعات به عنوان عامل اصلی ظهور پدیده دسامبر و ژانویه به چشم میخورد، فرضیه انتقال ضرر مالیاتی است. واچتل نخستین کسی بود که این دلیل را برای توجیه اثر ژانویه در بورس آمریکا در سال 1942 مطرح نمود. او بیان کرد که سرمایهگذاران با نزدیک شدن پایان سال، سهامی را که در طول سال کاهش ارزش داشته را میفروشند تا از مالیاتهایشان بکاهند. به همین دلیل، قیمت سهام به دلیل افزایش عرضه، کاهش مییابد. با پایان سال و در ماه ژانویه فشار فروش بتدریج کم شده و قیمتها به سطوح تعادلیشان باز میگردند که نتیجه این فرآیند ایجاد بازدهی بیشتر در اوایل ژانویه است.
اثر روزهای هفته و اثر آخر هفته: طبق تحقیقات انجام شده در بازار بورس بسیاری از کشورها، بازده منفی معناداری در روز اول هفته نسبت به سایر روزها و نیز بازده مثبت معنادار در روز آخر معاملاتی هفته وجود دارد. Chen et.al, 2001)). فرنچ (1980) نشان داد که بازده سهام در روزهای جمعه بالاست و در روزهای دوشنبه پایین است. دلیل این امر احتمالاً، نشر اخبار بد در تعطیلی بازار میباشد. عدهای نیز این اثرات را به طبیعت انسان ربط دادهاند و عنوان نمودهاند که طبیعت انسان چنان است که مایل به انتشار سریع اخبار خوب و تأخیر در خبرهای بد است. لذا سرمایهگذاران تا آخر هفته خبر بد را به تعویق میاندازند. وجود چنین اثری خود میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که بازدهی در روزهای مختلف هفته مستقل نبوده و در تقابل با تئوری گشت تصادفی قرار میگیرد. (اسلامی و نبیزاده، 1388)
اثر چرخش سیاسی: تالر (1987) با ارائه این اثر اظهار میدارد، معمولاً در سال نخست و سال پایانی دوره اجرایی یک دولت (رئیس جمهور) بازارهای مالی، بازدههای غیرعادی بالاتری نسبت به سایر سالها تجربه میکنند. بنابراین سرمایهگذاران با اتخاذ تصمیم به موقع، زمان خرید و فروش خود را با این زمان تنظیم میکنند. عدم تثبیت سیاستهای اقتصادی یک دولت در سال نخست کاری خود و ابهام در سیستم اجرایی دولت آینده در سال پایانی یک دولت سبب میشود نوسانپذیری بازارهای مالی بیشتر شده و بازده تعدیل شده با ریسک بالاتری نسبت به سایر سالها کسب شود. (راعی و شیرزادی، 1387)
اثر مومنتوم[1]: براساس استراتژی سرمایهگذاری مومنتوم، برخلاف فرضیه بازار کارا، بازده سهام عادی در بازههای زمانی مختلف دارای رفتار خاصی میباشد و میتوان با بکارگیری راهبرد سرمایهگذاری متناسب با افق زمانی مورد نظر، بازدهی بیش از بازده بازار بهدست آورد. (اسلامی و همکاران، 1389). استراتژی مومنتوم، مفهومی در علم فیزیک میباشد که بیان میدارد یک جسم در حال حرکت، گرایش دارد که همچنان در حرکت باقی بماند مگر اینکه نیرویی از خارج بر آن وارد شود (قانون اول نیوتن). به عبارت دیگر مصداق این قانون در بازار این است که یک روند قیمتی تمایل دارد که باقی بماند تا زمانی که یک نیروی خارجی جلوی آن را بگیرد. این استراتژی شامل سرمایهگذاری در جهت بازار میباشد و ادعا مینماید که بازدهی مثبت یا منفی گذشته، در دوره مشخصی از آینده نیز همچنان تداوم خواهد داشت.این استراتژی، از خودهمبستگی مثبت در بازدهی داراییها، در میان مدت حکایت میکند. در این استراتژی بازدهی اضافی با خرید سهام برنده گذشته و فروش سهام بازنده گذشته قابل دستیابی میباشد. (Titman, 1993 &Jegadeesh ). به عبارت دیگر اوراق بهاداری که عملکرد خوبی (بدی) را در گذشته تجربه کردهاند، گرایش دارند که این بازدهی خوب (بد) را در آینده نیز ادامه دهند، به عبارتی دیگر، مومنتوم اعتقاد به استمرار بازدهی میان مدت تاریخی در افق میان مدت آتی دارد. (اسلامی و همکاران، 1389)، این اثر را در بورس اوراق بهادار تهران، مورد بررسی قرار دادند، طبق یافته آنها بکارگیری راهبرد سرمایهگذاری مومنتوم در بازههای زمانی سه، شش، نه و دوازده ماهه، منجر به کسب بازدهی بیشتر از بازده پرتفوی بازار میگردد.
[1]. Momentum Strategy