ضرورت و اهمیت کارآفرینی
گرایش به سوی کارآفرینی و کارآفرینان، از اوایل دهه 1980 به بعد، همزمان با تاکید شرکتها بر نوآوری برای بقاء و رقابت با کارآفرینانی که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر میشدند موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به درون شرکتها شد (Duncan and et al, 1988).
کارآفرینی به عنوان سمبل و نماد تلاش و موفقیت در امور تجاری بوده و کارآفرینان پیشگامان موفقیتهای تجاری در جامعه هستند. توانایی آنها در بهرهگیری از فرصت ها، نیروی آنها در نوآوری و ظرفیت آنها در قبال موفقیت، به عنوان معیارهایی هستند که کارآفرینی نوین به وسیله آنها سنجیده میشود.کارآفرینان از نظر رهبری، مدیریت، نوآوری، کارایی، ایجاد شغل، رقابت، بهره وری و تشکیل شرکتهای جدید، سهم مهمی در رشد اقتصادی دارند. بنابر اعتقادی، در جوامع لازم است که انقلاب کارآفرینی رخ دهد. این انقلاب در قرن حاضر، اهمیتی به مراتب بیشتر از اهمیت انقلاب صنعتی دارد ( کوراتکو و هاجتس، 1383، ص23).
همراه با رسوخ دیوان سالاری در فرهنگ شرکتها طی دهههای 1960و 1970، کارآفرینی در سازمانهای بزرگ به طور فزاینده مورد توجه مدیران ارشد شرکتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرآیند اختراع، نوآوری و تجاری نمودن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. با آغاز دهه 1980 و پیشرفتهای ناگهانی صنایع در عرصه رقابت جهانی، اهمیت فرآیندهای کارآفرینانه در شرکتهای بزرگ بیش از گذشته مورد تاکید قرار گرفت و محققین کانون توجه خود را به چگونگی القاء مقوله کارآفرینی در ساختار اداری شرکتهای بزرگ معطوف نمودند ( Stevenson and et al, 1985).
برخی از محققین در همان ابتدا چنین بیان مینمودند که کارآفرینی و دیوانسالاری دارای ماهیتی متناقض بوده و نمیتوان هر دو را در یک ساختار اعمال نمود. اما برخی دیگر از محققین به تشریح چگونگی ایجاد شرکتهای کارآفرینانه فرعی در چهارچوب شرکتهای مادر پرداخته و معتقد بودند آن چه که در بین تمامی انواع کارآفرینان بطور مشترک میتوان یافت انجام یک فعالیت مخاطرهآمیز[1] بوده، و هدف از تعمیم فرآیند کارآفرینی در سازمان ها، در واقع اولویت دادن به انجام فعالیتهای مخاطره آمیز نسبت به برنامههای جاری شرکت میباشد(Burgleman, 1984). البته لازم به توضیح است که فعالیتهای مخاطره آمیز در کارآفرینی مستقل و فردی به معنای سازماندهی یک سازمان جدید یا همان تاسیس یک شرکت بوده، و در مفهوم کارآفرینی شرکتی، به معنای توسعه فعالیتی جدید در چهارچوب شرکت میباشد (Kuratko and et al, 1993).
محققین، کارآفرینی شرکتی را مفهومی چند بعدی میدانند که فعالیتهای شرکت را به سوی نوآوری در محصول و فن آوری، ریسک پذیری و پیشگامی[2] سوق میدهد. و منظور از کارآفرینی مستقل و منفرد نیز تاسیس یک شرکت و یا سازمان جدید میباشد. امروز بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی شرکتی پی برده، و در واقع این گونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکتها تحمیل گردیده است: اول، افزایش سریع رقبای جدید. دوم، ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شرکتها و سوم، خروج بهترین نیروهای کار از شرکتها و اقدام آنها به کارآفرینی منفرد و مستقل. ( احمدپور، 1381، ص134)
در ارتباط با رقابت باید اشاره نمود که این عامل با شتابی که در سالهای اخیر به خود گرفته تمامی شرکتها را به چالش واداشته و حتی صنایعی که در فن آوریهای پیشرفته نیز فعالیت دارند را با رقبای بسیاری مواجه نموده است. سرعت نوآوری و ارائه محصولات جدید به قدری شدت یافته که با این تغییرات، ابتکارات و بهبودها به امر عادی در بازارها تبدیل شده است. از این رو شرکتها یا باید به نوآوری بپردازند یا این که محکوم به فنا میباشند. در مورد موضوع فوق الاشاره دوم یعنی ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شرکتها باید گفت که، با توجه به تغییرات سریع محیطی و گرایش آنها به سمت پیچیدگی بیشتر و عدم پایداری در شرایط محیطی و بازار، شیوههای سنتی مدیریت دیگر نمیتوانند پاسخگوی این گونه تغییرات سریع در محیط بوده و عدم تطبیق آن با شرایط تصمیمگیری در چنین محیطهای جدیدی، نوعی بی اعتمادی را نسبت به سبکهای مدیریت سنتی ایجاد نموده است. سومین موضوع و چالش، ترک شایسته ترین افراد از شرکتها برای اقدام به کارآفرینی مستقل میباشد. از علل اصلی تشویق افراد به ترک شرکتهای خود میتوان به نتایج حاصل از کارآفرینی مستقل نظیر: رفاه اقتصادی و اجتماعی، شهرت و استقلال در تصمیمگیری اشاره نمود. همین عوامل سبب میشوند تا کارکنان جوان و با سابقه شرکتها بیش از پیش به کارآفرینی ترغیب شوند.
کارآفرین ایدهای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی میکند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نوینی است که قابلیت تجاری شدن را دارد. آگاهی از محیط بازار و نیازهای مشتری به همراه نگرش کارآفرینانه، کارآفرین را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری میدهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری مینویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تامین سرمایه، راه اندازی و رشد، سازماندهی مدیریت و کسب وکار را بررسی مینماید. از سوی دیگر شکلگیری بازارهای سرمایه به صورت یک صنعت نوین و تمایل آن به سرمایه گذاری مخاطره آمیز سبب شده تا کارآفرینان با سهولت بیشتری نسبت به گذشته بتوانند برای تحقق افکار و اجرای پروژه هایشان به منابع مالی دست پیدا کنند (Fry, 1993,p373).
به طور کلی پیشرفت سریع دانش و فن آوری، و تغییر روند جمعیت شناختی نظیر افزایش سطح تحصیلات، اشتغال به کار زن و مرد در خانوارها، افزایش طول عمر و سالخوردگی جمعیت، حضور اثربخش بازارهای سرمایه و آشنایی بیش از پیش مدیران با پدیده کارآفرینی سبب گردیده تا گرایش به سمت کارآفرینی در استراتژی شرکتها شدیداً مورد تاکید قرار گیرد (Kuratko & Hodgetts, 1989, 95).