تعریف و مفهوم توسعه پایدار روستایی
اصولا ارائه یک تعریف جهانی دقیق و صریح از توسعه پایدار امکان پذیر نمیباشد. توسعه پایدار مفهومی چند بعدی است که از اصطلاح پیریجز[1] تحت عنوان «معمای پایداری» اخذ شده است (بدری سید علی ، طاهرخانی مهدی، 1387،ص67).
به رغم انجام مباحث بسیار و برگزاری چندین اجلاس جهانی، از جمله اجلاس استکهلم (1972م)، برونتلند (1987م)، ریودوژانیرو (1992)، ژوهانسبورگ (2002م) و چندین کنفرانس و نشست ملی و بینالمللی دیگر، هنوز ابهامات در مورد مفهوم توسعه پایدار وجود دارد (دانشنامه مدیریت شهری و روستایی،1387، ص194).
توسعه پایدار براساس تعریف گزارش برانتلند، توسعهای است که نیاز های نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانایی نسلهای آینده در تأمین نیاز هایشان فرآهم میسازد. پایداری را میتوان درجه سازگاری نیازهای فعلی وآتی در یک اقتصاد دانست. بنا به تعریف تیتنبرگ (1984)، پایداری به این معنا است که نسلهای آتی لااقل در سطح رفاه نسل فعلی باشند. همچنین به اعتقاد کلولند و کافمن (1995)، معیار پایداری باید نتیجه یکپارچگی حسابهای اقتصادی و منابع طبیعی و غیر طبیعی باشد (بدری سید علی، طاهرخانی مهدی، 1387، ص86).
با این وجود، تعریف زیر جامعترین و قابل قبول ترین تعریف توسعه پایدار است که در بر گیرندهء کلیه ابعاد توسعه پایدار میباشد:
«توسعه پایدار به معنی مدیریت و حفاظت منابع پایه و جهت دادن به تحولات تکنولوژی و نهادی است، به ترتیبی که نیاز انسان و نسلهای کنونی و آیندهء بشریت به صورت مستمر و پایدار تأمین شود. در توسعه پایدار (کشاورزی) شیلات و آبزیپروری، منابع خاک و آب و منابع ژنتیکی گیاهی و حیوانی حفظ شده و محیط زیست تخریب نمیشود و از نظر فنی متناسب، از نظر اقتصادی قابل قبول و پا بر جا و از نظر اجتماعی قابل پذیرش است» (حسین آسایش،1383،ص19).
در این میان گردشگری نیز با ایجاد اشتغال، افزایش سطوح درآمد، متنوع سازی فعالیتهای اقتصادی، افزایش سطح آگاهیهای اجتماعی و ایجاد روابط اجتماعی گسترده بین جامعه میزبان و میهمان به حفاظت از میراث فرهنگی و محیط زیست طبیعی کمک کرده و با جلوگیری از مهاجرت بی رویه و بهینهسازی بهرهبرداری از زمین به توسعه پایدار روستایی کمک میکند (افتخاری، 1384، ص 24 ا رستمی یسرا، ص29).
در اوایل دههء 1980، مناطق روستایی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه ازتحولات زیر بنایی در اقتصاد ملی و ناحیهای تأثیر پذیرفتند، اما مناطق کمی توانستند از مشکلات کاهش جمعیت، پایین آمدن سطح اشتغالزایی و درآمد، خدمات دولتی کم و از دستدادن هویت روستایی و فرهنگی رهایی پیدا کنند. بنابراین باید پذیرفت اتخاذ سیاستهای جدید برای کمک به بهبود اقتصادی اجتماعی جوامع روستایی نیاز بود. بنابراین در شرایط کنونی نیز توجه به توسعهء فعالیتهای دیگر اقتصادی در جوامع روستایی نظیر؛ صنایعروستایی، صنایعتکمیلی و فرآوری محصولات کشاورزی و گردشگری روستایی ضروری است. این فعالیتها با وجود این که تمرکز کمتری بر منابع طبیعی تولید دارند، میتوانند بسیار به پایداری و رشد اقتصادی جوامع روستایی کمک کنند (شریف زاده و مراد نژاد، 1381، ص 57 در رضوانی،1387، ص81).
بنابراین گردشگری روستایی به عنوان یک کارکرد فراساختاری، از راه مشارکت با سایر بخشهای اقتصادی گسترش و تداوم مییابد و به تبع آن در رشد سایر بخشهای اقتصادی جامعه نیز نقش دارد. در این راستا اهمیت خاص صنعت گردشگری به دلیل افزایش تعاملات اقتصادی، رشد بخشهای مختلف اقتصادی و گسترش تعاملات اجتماعی بین جوامع روستایی و شهری و ملل مختلف است. تنوع سازی اقتصاد روستایی و تعیین راهبردهای جایگزین، مانند گردشگری، فرصتهای شغلی متعددی را در سکونتگاههای روستایی به وجود میآورد (قادری،1382، ص 149 در همان منبع). گردشگری روستایی از یک طرف میتواند نقش مهمی را در متنوعسازی اقتصاد جوامع روستایی در قالب صنعت گردشگری ایفا کند و از طرف دیگر میتواند وسیلهای برای تحریک رشد اقتصادی ملی (از راه غلبه بر انگارههای توسعه نیافتگی و بهبود استاندارد زندگی مردم محلی) باشد. هم چنین این صنعت میتواند نقش عمدهای را در توانمندسازی مردم محلی، توسعه منابع انسانی، تنوع و رشد اقتصادی و همچنین خلق فرصتهای شغلی جدید در ارتباط تنگاتنگ باسایر بخشهای اقتصادی و اجتماعی ایفا کند. آنچه مسلم است صنعت گردشگری به عنوان یک کارکرد اقتصادی مکمل در کنار سایر فعالیتهای تولیدی و خدماتی در سطح مناطق روستایی و محلی جریان دارد، و میتواند به عنوان ابزار توسعهء اقتصادی در جوامع محلی نقش ایفا کند (شریف زاده و مراد نژادی، 1381، ص 57 در همان منبع، ص 82).
[1] pirages