گاه دیده میشود مرد یا زن دائماً در صدد هستند خود را با رفتارها و انتظارات همسر، چه غلط و چه صحیح، سازش و تطبیق دهند. این حالت با وضعیف سازگاری مثبت، صبر و بردباری که لازمه هر زندگی جمعی و گروهی است، تفاوت دارد (کر[1]، 2003؛ به نقل از لورانس لیتواک، 2006).
گاه دیده میشود در خانواده ای روابط اعضا نسبت به یکدیگر توام، با تحقیر و سرزنش و رفتارهای تند و خشن و اهانت آمیز است. بعضی اوقات در خانواده اشتباهات و خطاهایی از اعضا سر می زند و یا ما تصور میکنیم همسر و فرزندانمان آن گونه که مورد انتظارمان بوده رفتار نکردهاند، در چنین مواقعی سرزنش کردن فرد خاطی باعث میشود که در اعضای خانواده احساس حقارت به وجود آید و این روند ایجاد شده باعث وجود تنش و جنجال در خانواده میشود (مانکینی، 2001؛ به نقل از لورنز، 2003).
ازجمله موانع بر سر راه تغییر زندگی زناشویی این است که گرفتاریها را بهعنوان صفت و خصیصه همسر تلقی کرده و گناه را برگردن او می اندازیم. وقتی همسر خود را مسئله قلمداد میکنیم ممکن است که نتیجه گرفته شود که کاری از شما ساخته نیست و بعد برای آنکه وضع را از آنچه هست وخیم تر کنید، احتمالا مسئله را به قدری بزرگ میکنید که حتی فکر امکان اصلاح شرایط به نظر شما غیر ممکن میرسد (بک، ترجمه قرچه داغی، 1385).
تعارض میتواند به علل زیر بوجود آید:
1-تفاوت در تصور و برداشت از ا طلاعات حسی
2-مخالفت باورها، تغییرها، توقعات و ارزشها
3-آشفتگی احساسات، رقابت بین خواستهها و رغبت ها
4-تخطی رفتارها. (میلر و همکاران، ترجمه بهاری، 1385).
منابع عمده تعارض عبارتاند از:
1-بافت اجتماعی: تغییر یک فرایند غیر قابل اجتناب است که میتواند هم فرصتهایی را برای رشد و سازگاری ایجاد کند یا منجر به حالت تدافعی و انزوا شود. به هر حال تغییر در ابتدا برای افراد و روابط استرس زاست. تغییر روابط و نقشها برای زوجین امروزی چالش انگیز است. تغییرات اجتماعی مثل دو شغله بودن، تقسیم مسئولیتهای والدین، عوامل استرسزای اقتصادی، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض میباشند. (لانگ و یانگ،1998).
2-استرس موقعیتی: گاهی اوقات، وقایع پیش بینی شده و پیش بینی نشده احتیاج به سازگار شدن دارند و ممکن است ایجاد تعارض کنند. بیماریهای مزمن، مرگ والدین سالمند، بحرانهای مالی، مشکلات مربوط به فرزندان، اغلب ایجاد کننده تعارض هستند. درجه و شدت اثر این عوامل بستگی به مهارت زوجین در چگونگی مواجه با این عوامل دارد (شریعتمداری، 1383).
3- نظریه تفاوتهای ادراکی: یک منبع ایجاد تعارض این است که طرفین یک موقعیت را بهطور متناوب موردتوجه قرار میدهند. تعارض با تفاوت ادراک و فهم و مو ضوع شروع و بهصورت رفتاری و هیجانی اشکار میشود. بهطورکلی دو دیدگاه با نظریه ادراکی وجود دارد: مدل متمرکز به هیجان و مدل متمرکز بر عمل. در الگوی متمرکز برهیجان علت تعارض و حالتهای روانشناختی را در نظر میگیرند، در حالیکه در الگوی متمرکز بر عمل رفتار را بهعنوان کانون اساسی و مهم در نظر میگیرد (لانگ و یانگ،1998).
4-نظریه برابری: درک افراد از برابری در روابط، بوسیله ارزیابی از نتایج مشخص میشود؛ به عبارت دیگر شخص به آنچه که از روابط به دست آورده و آنچه همسرش دریافت کرده است، توجه میکند. اگر یکی از آنها احساس کند روابط غیر عادلانه و نابرابر شده است منجر به تنشهای روانشناختی میشود و این تنشها باعث بروز تعارض میشود. برای مثال در یک زوج دو شغلی، یک شخص ممکن است در توزیع مسئولیتهای منزل، احساس بیعدالتی کند (همان منبع).
تئوری برابری فرض میکند که اشخاص در روابط غیرمنصفانه مشارکت میکنند احتمالا از آن روابط ناراضی هستند هنگامی که فرد در شرایطی قرار میگیرد که برای یکی از قواعد برابری بی فایدگی را تجربه میکند احساس نارضایتی کرده و بیشتر بر پایان رابطه توجه دارند (دهقان،1380).
5-نظریه تبادل (معاوضه): تئوری مبادله درزمینهی تعارض، تحلیلی شبه اقتصادی از تعامل بین دو نفر ارائه میکند. تعامل در قالب هزینه ها وپاداشتهایی که این دو نفر برای یکدیگر بوجود میآورند نگریسته میشود و جنبه دو طرفه پاداشها، تنبیهها یا هزینهها توجه میشود (برنشتاین؛ به نقل از پور عابدی و منشی،1380).
تعارض و اختلافات زناشویی، از ابتدا بهعنوان تابعی از نرخهای تقویت و تنبیه مفهوم سازی میشود. شاید مناسبترین واژه برای تقویت یا پاداش واژه رضایت و برای تنبیه یا هزینه واژه نارضایتی باشد؛ بنابراین نظریه مبادله بر این باور است که افراد میکوشند تا میزان رضایت (پاداش) را به حداکثر و میزان نارضایتی (هزینه) را به حداقل برسانند. بعضی از پاداشتهایی که زوجها مبادله میکنند شامل پول، اجناس، عشق، مقام اجتماعی و اطلاعات است (فورن هام،1983؛ به نقل از یانگ،1998).
فرضیه کلی این تئوری این است که افراد در جستجوی موقعیتهایی هستند که در آن پاداشها از هزینه ها بیشتر باشد و از رفتارهایی که مستلزم هزینه زیاد است اجتناب کنند ؛ بنابراین فرد A تاجایی نسبت به فردB قدرت دارد و میتواند بر رفتارهای او تأثیر بگذارد که قادر باشد پاداشها و هزینههایی که برای فرد B وجود دارد کنترل یا تعیین کند. آنچه که یک شخص در یک رابطه دریافت می دارد. با آنچه در آن رابطه هزینه کرده است باید تا حدودی برابر باشد. عدم تعادل هزینه ها و دریافت ها باعث تعارض و عدم رضایت فردی که سهم کمتری از منابع را میبرد میشود و میتواند وضعیت کل خانواده را به مخاطره بیاندازد (ریچر،2000؛ به نقل از ذوالفقارپور،1380).
6-نظریه اسناد : این نظریه نشانگر آن است که واکنش مردم به یک مشکل، بر مبنای عقایدشان در مورد علت مشکل است. در زندگی زناشویی علت مشکل را به همسر نسبت دادن و مسئولیت شخصی را برای ایجاد تعارض نپذیرفتن یک روش معمولی است تا شخص نسبت به خود احساس بهتری داشته باشد بدون اینکه تعارض را حل کند (بوکام، پستین، 1990؛ به نقل از یونگ،1998).
جاکوبسن و دیگران دریافتند که زوجهای درمانده، رفتار منفی و همراه با عدم همکاری همسران خود را به عوامل درونی اسناد میدهند و از این طریق حداکثر برخورد منفی خود را تضمین میکند. بالعکس احتمال میرود که زوجهای غیر درمانده رفتارهای پاداش دهنده و مثبت همسران خود را بیشتر به عوامل درونی نسبت دهند (برنشتاین؛ به نقل از پور عابدی، 1380).
درواقع زوجهای درمانده بر رفتار منفی همسران خود تاکید میکنند و رفتار مثبت آنان را به حساب نمیآورند در حالی که زوجهای غیر درمانده بر اعمال مثبت تاکید می نمایند و اعمال منفی که ممکن است انجام شود را موردتوجه قرار نمیدهند.
گاهی بهجای تلاش برای تغییر رفتار نامطلوب همسر، باید انتظارات و باورهای همسر ناراضی دوباره بررسی و احتمالا اصلاح شوند. مطلاعات میدانی و پژوهشهای آزمایشگاهی روی تعارض نشان داده که وقتی افراد بدانند در حل مسایل کنترل دارند، بهطور موثرتری با حوادث و رویدادهای منفی زندگی سازگار میشوند.
7-نظریه رفتاری : در مقابل تئوری اداراکی، تئوری رفتاری تعارض معتقدند که فهم و درک عمل و رفتار همسر در زمان تعارض و نیز جستجوی رفتارهای جدید برای کنترل تعارض مهم است (یونگ، 2000).
کنترل و مدیریت موفق آمیز موارد زیر را شامل میشود: روشن شدن وظایف و تعهدها، تعیین مرزهای بین شخصی، کمک به سهیم شدن در تصمیم گیری ها و استفاده از رابطه باز.
موقعیتی که این نظریه را روشن میسازد این است که همسری که دیگری را تحقیر میکند و مورد انتقاد قرار میدهد و او بجای اینکه با رفتار کلامی برخورد کند خانه را ترک میکند و این ترک خانه منجر به افزایش تعارض میشود تا حل آن. تمرکز تئوریهای رفتاری بر تغییر رفتار در هر دو همسر است.
8- نظریه رشد: مطابق این نظریه، تعارض نتیجه تجارب زوجین درزمینهی استرس پیش بینی شده و پیش بینی نشده در مراحل تکامل هست. بدین معنی که در جریان انتقال از یک مرحله رشدی به مرحله دیگر مشکلاتی بروز پیدا میکند. تولد و پرورش یک کودک تغییرات زیادی در ساختار و استقلال درون خانواده ایجاد میکند که این مستلزم سازگاری در تمام اعضای خانواده است (دوفی، 1999).
گذر از یک مرحله رشدی به مرحله دیگر پیشرفت خانواده را در بالاترین سطح استرس قرار میدهد. این استرسها و تغییرات برای سازگاری موفقیتآمیزساختار جدید مورد نیاز است. انتقال ها لزوما استرس زا نیستند و در محدوده طبقه بندی مراحلی که شخص در دوره زندگی اتخاذ میکند قرار نمیگیرند. سازگاری با استرس بر این مسئله تکیه دارد که خانواده در برخورد با شرایطی که با آن مواجه میشود چگونه می اندیشد و چه میکند و نحوه سازگاری با موقعیتهای استرس آور تحت تأثیر ارزیابی ضرورتها، وظایف آنها و نیز منابع موجود (منابع مادی، فیزیکی، روانی، اجتماعی) قرار دارد (السون،1999؛ به نقل از شفیعی نیا، 1381).
9-نظریه مذاکره : نظریه گفتگو مربوط به درک علت تعارض زوجهاست. نظریه گفتگو تعارض را درنتیجه شکست استراتژی گفتگو می داند. استراتژی گفتگو و نحوه عمل مثل تشویقهای کلامی در رابطه میتواند مؤثر باشد؛ بنابراین شیوه ها و رفتارهای گفتگو بجای نیازهای واقعی علت تعارض میشود؛ مثلا زن دوست دارد که شوهرش عصر در خانه باشد، بنابراین او شوهر را با فعالیت جنسی به خاطر ماندن در خانه پاداش میدهد. زن تلاش میکند که نیازهای شوهرش را برآورده کند و او را بازی فعالیت جنسی بیشتر بعنوان راه حلی که به نفع هر دوی آنهاست در خانه نگه می دارد. اگر موفق نشود وقتی شوهرش با دوستانش بیرون میرود شروع به شکایت و انتقاد میکند و درنتیجه شوهر بیشتر به دوستانش تمایل پیدا میکند، زن نیز ممکن است با کاهش فعالیت جنسی رفتار شوهرش را تلافی کند و با این روش او را وادار به پذیرفتن راهحل خویش کند (یونگ،2000).
2-16-2-مزایای تعارض:
متخصصان علوم اجتماعی کشف کردهاند که عشق، تنها زمانی تداوم می یابد که با اختلاف عقیده ها بهطور باز برخورد شود. کوپر اسمیت درزمینهی مزایای تعارض عقیده دارد: نخستین مزیت تعارض آنست که، برخی که اختلاف سلیقه و عدم توافق خود را بهطور آشکار بیان میکنند و کودکانی به بار میآورند که از خصوصیات بسیار ارزشمند اعتمادبهنفس بالا برخورددارند. فایده دیگر تعارض آن است که از رکود جلوگیری میکند. علاقه و کنجکاوی را برمیانگیزد و خلاقیت را پرورش میدهد جان دیویی می گوید:«تعارض، خرمگس تفکر است، تعارض ما را به حرکت وا میدارد تا مشاهده کنیم و به خاطر بسپاریم. تعارض ابتکار را برمی انگیزد. ما را از انفعال مطیعانه بیرون میراند و وادار میسازد که به توجه و ابداع روی آوریم. تعارض جزء لاینفک نبوغ و تفکر است» (بولتون، ترجمه سهرابی،1384).
انواع تعارض:
همه اختلافهای زناشویی، از آزردگی های روزمره تا جنگهای بی امان، درواقع در یکی از این طبقات جای میگیرند:
مشکلات دائمی:
متأسفانه اکثر اختلافات زناشویی یعنی 69 درصد در این طبقه قرار میگیرند. اینها مشکلاتی هستند که علیرغم وجود آنها، زوجها از زندگی زناشویی خود بسیار راضی اند، زیرا برای کنار آمدن با مشکلات راهی پیدا کردهاند. آنان آموخته اند که این مشکل را در جای خود نگه دارند. این زوجها بهطور مشهودی درک میکنند که این مشکلات جزء گریز ناپذیر روابط اند. درست مانند کسالتهای جسمی مزمن که بالا رفتن سن گریز ناپذیر میشوند. ممکن است از این مشکلات خوششان نیاید اما با اجتناب از موقعیتهایی که آنها را بدتر میکند و یا به کار گرفتن راهکارها و اموری که در مواجهه با آنها یاری می رساند، با آنها مقابله میکنند (گاتمن، ترجمه مصباح و همکاری،1385).
-مشکلات حل شدنی:
این مشکلات ممکن است در مقایسه با مشکلات غیر قابل حل، نسبتا ساده بنظر برسد اما میتواند به رنج بسیار میان زن و شوهر منجر شود. قابل حل بودن یک مشکل به معنای حل آن نیست. وقتی یک مشکل حل شدنی به تنش بسیار میانجامد، به دلیل این است که زوجها روش های کارآمد برای غلبه بر آن نیاموختهاند (گاتمن، ترجمه مصباح و همکاران،1385).
-تعارض میان احساسات:
ازآنجاکه وجود تفاوت میان انسانها امر اجتناب ناپذیری است. در هر روابط مهمی ممکن است احساسات خصمانه نیرومندتر، تعارضهایی بوجود آورند که معمولاً با بکارگیری شیوه حل مسئله قابل حل است (بولتون، ترجمه سهرابی،1384).
2-16-3- فرآیند تعارضات زناشویی:
1-مرحله ابتدایی: مشخصه این مرحله، نومیدی فزاینده، سرخوردگی، احساس ضربه و خشم است و افکار یک همسر یا هر دو بر ویژگی منفی شریک دیگر آن چیزی نبوده که قابل انتظار بوده است. همسران هنوز درباره آینده ازدواجشان و تلاش برای حل مشکل از طریق ابراز احساسات و یا تلاش برای خشنود سازی همسر دیگر خوش بین هستند (میلر، ترجمه بهاری،1385).
2-مرحله میانی: طی این مرحله خشم و آزار افزایش و شدت می یابد، زوجین انتظار دارند شریکشان به شیوههای منفی مشخص رفتار کنند. در این مرحله شروع بی تفاوتی فزاینده گزارش میشود. بعضی از همسران شروع به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب ازدواج خود میکنند و تصمیم میگیرند که آیا به ازدواج خود ادامه بدهند یا آنرا فسخ کنند. تلاش برای خشنود سازی همسر کمتر دیده میشود اما تلاش برای حل مسئله افزایش می یابد (میلر، ترجمه بهاری،1385).
3-مرحله پایانی: در این مرحله احساس و ابراز خشم زوجین به خود، دیده میشود. احساس اعتماد کاهش یافته و احساس بی تفاوتی و درماندگی افزایش می یابد. رایج ترین افکار طی این مرحله مربوط به خاتمه ازدواج و تعیین دقیق نحوه انحلال آن است. به هر حال هنوز ممکن است ابهاماتی وجود داشته باشد. قبل از این مرحله مشاوره به ندرت دنبال میشود؛ اما در این مرحله بسیاری از ازدواجها به آخرین تلاش خود برای نجات ازدواج یا ترک آن، به زناشویی درمانی اقدام میکنند (میلر، ترجمه بهاری،1385).
[1]- M.Kerr.
[2]-J.A.Macinni.
[3] – Equall Theory.
[4]-Furnham.
[5]-Richer.
[6]-Baucom.
[7]-Epistein.
[8]- Jacobson
[9]-Deve:Opmental Theory
[10]-Duffy
[11]-Elson
[12]Negotiation Theory
[13]-Bulton