عناصر بنیادی عملی مدیریت دانش:
تکمیل مفهوم:
فرایندهای اصلی مدیریت دانش همانطور که آنها را توصیف کردیم تصویر بزگی از مسائل عملیاتی بدست میدهند، مشکلاتی که ممکن است در رابطه با دانش به عنوان یک منبع اتفاق بیافتند.
اگر یک شرکت نتواند اراده دانش خود را در یک راهبرد کلی وارد سازد، ممکن است باز هم مشکلاتی اتفاق بیافتد. مداخلات عملیاتی بایستی در یک چارچوب صورت بگیرند تا آنها را هماهنگ بسازد و آنها را جهتدهی کند. وظیفه مدیریت است تا چنین چارچوبی را ایجاد کند. بنابراین دو عنصر بنیادی دیگر یعنی، اهداف دانش، و ارزیابی را ]به چارچوب[ اضافه کردهایم. این امر مفهوم مدیریت دانش را گسترش داده و آن را به یک نظام مدیریتی تبدیل میسازد. اهداف دانش مسیر راهبردی مدیریت دانش و اهداف عینی مداخلات خاص را روشن میسازند. فرآیند ارزیابی دانش، نظام ]مدیریت[ را کامل میسازد. ارزیابی دانش، دادههای ضروری برای کنترل راهبردی پروژههای مدیریت دانش را فراهم میسازد.
اهداف دانش: چگونه میتوانیم یادگیری را جهت دهیم؟
اهداف دانش:
اهداف دانش به مدیریت دانش جهت میدهد. آنها تعیین میکنند که چه مهارتهایی و تا چه سطحی باید توسعه یابند. اهداف تجویزی دانش بر خلق یک فرهنگ سازمانی دانش آگاه متمرکزند فرهنگی که مهارتهای افراد در آن سهیم میشوند و توسعه مییابند. این کار زمینه برای مدیریت اثربخشی دانش فراهم میسازد. اهداف راهبردی دانش، دانش هستهی سازمان را تعریف میکنند و مهارتهای مورد نیاز آینده را مشخص میسازند.
اهداف عملیاتی دانش با اجرای مدیریت دانش ارتباط دارند؛ اهداف عملیاتی، اهداف تجویزی و راهبردی را به اهداف عینی تبدیل میکنند. این امر بایستی از توجه صرف مدیریت دانش به سطوح ستادی یا راهبردی جلوگیری نماید، و همچنین بایستی از بروز وضعیتی که دانش فدای عملیاتهای تجاری میشود ممانعت نماید.
ارزیابی دانش: چگونه میتوانیم موفقیت فرایندهای یادگیری را بسنجیم؟
ارزیابی دانش:
ما برای سنجش دانش تجویزی، راهبردی و عملیاتی نیاز به روشها داریم. روش تدوین اهداف دانش، روشهای ارزیابی دانش را تعیین میکند. بنابراین اگر کیفیت اهداف قبلا آشکار نشده باشد در مرحله ارزیابی آشکار میشود.(حسینی خواه، 1386)