خودکارآمدی فرد تحت تأثیر عواملی مانند دانش و مهارتهای فرد، سلامتی جسمی و روانی او و نیز شرایط بیرونی دربرگیرنده فرد است (Luthans, Youssef et all, 2007، به نقل از سیماراصل و فیاضی، ۱۳۸۷، ص ۴۶).
۲-۳-۳-۲-۲) فرایند و تأثیر خودکارآمدی
فرایند خودکارآمدی نهتنها بهطور مستقیم بر عملکرد انسان تأثیر دارد، بلکه بهطور غیرمستقیم نیز بر دیگر عوامل تأثیرگذار است. از بُعد تأثیرگذاری مستقیم، فرایند خودکارآمدی قبل از اینکه افراد گزینههای موردنظر خود را انتخاب و فعالیت خود را آغاز نمایند، شروع به کار میکند. در ابتدا، مردم گرایش به وزندهی، ارزیابی و یکپارچهسازی اطلاعات خود پیرامون قابلیتهای ادراکیشان دارند. نکته مهم اینکه این مرحله آغازین فرایند خودکارآمدی برای عمل نمودن بهوسیله منابع یا تواناییهای افراد بهصورت خود به خودی، کفایت نمیکند، بلکه ترجیحاً چگونگی ادراک یا باور آنها دربارهی امکان استفاده از این تواناییها و منابع برای انجاموظیفه محوله در این زمینه خاص، حائز اهمیت است. سپس، این فرایند ارزیابی/ ادراکی به انتظارات کارآمدی شخصی منجر میشود که بهنوبهی خود، تعیین میکند:
تصمیم به انجاموظیفه خاص در این زمینه.
میزان تلاشی که برای انجاموظیفه صرف خواهد شد.
سطح پایداری که باوجود مشکلات، ناراحتیها و مصیبتها آینده باید دارا باشد.
بهعبارتدیگر، شواهد حاکی از آن است که خودکارآمدی میتواند بهطور مستقیم بر موارد زیر تأثیر گذارد:
گزینش رفتارها (مثلاً، تصمیمات بر پایه احساس اثربخشی فرد در انتخابها، گفتار، تخصیص کار یا حتی یک حوزه شغلی اتخاذ میشوند).
تقلای انگیزشی (مثلاً، مردم در انجام وظایفی که در آن خودکارآمدی بالاتری دارند نسبت به وظایفی که خودکارآمدی کمتری دارند، سعی و تلاش بیشتری میکنند).
پشتکار (مثلاً، آنهایی که خودکارآمدی بالایی دارند، هنگام مواجهه با مشکلات یا حتی شکست خوردن، دوباره شروع خواهند کرد و شکیبا هستند، درحالیکه افراد با خودکارآمدی پایین هنگام ظهور موانع تمایل به تسلیم شدن، دارند).
همچنین، مدارک و شواهدی وجود دارد که خودکارآمدی میتواند مستقیماً بر این مواد تأثیر گذارد:
الگوهای فکری تسهیلگر (مثلاً، قضاوتهای کارآیی در نجوای با خود، تأثیرگذار است. افرادی با خودکارآمدی بالا، ممکن است به خود بگویند “من میدانم که میتوانم، نحوهی حلِ این مشکل را کشف کنم”، درحالیکه افراد با خودکارآمدی پایین ممکن است به خود بگویند “من میدانم که نمیتوانم این را انجام دهم، من این نوع توانایی را ندارم”).
آسیبپذیری در برابر تنش و فشار مثلاً، افراد با خودکارآمدی پایین برای اینکه انتظار شکست دارند، گرایش به تجربه تنش و فرسودگی شغلی دارند، درحالیکه افراد با خودکارآمدی بالا در موقعیتهای استرسزای بالقوه، با اعتمادبهنفس و اطمینان واردشده و بنابراین قادر به مقاومت در برابر واکنشهای استرسزا هستند (Luthans, 2011).
۲-۳-۳-۳) خوشبینی
خوشبینی، سازهی اصلی روانشناسی مثبتگرا میباشد و از دیرباز بهوسیله روانشناسان و عامهی مردم به رسمیت شناخته شده است (Luthans, 2011). خوشبینی یکی از نقاط قوّت روانشناختی است که درباره آن بسیار صحبت شده، امّا کمتر در آن مداقّه شده است (Luthans, Youssef et all, 2007). برای تعریف خوشبینی، روانشناسان مثبتگرای معاصر از مثل قدیمی “قدرت تفکر مثبت” که در چندین سال قبل بهوسیله نویسندگانی مطرح، نظیر نورمن وینسنت پیل[۶۳] و دال کارنگی[۶۴] و اخیراً تونی رابینز[۶۵] و استیون کاوی[۶۶] و رهبران سیاسی نظیر فرانکلین روزولت[۶۷] و رونالد ریگان[۶۸] و باراک اوباما[۶۹] شهرت یافته بود، فراتر رفتهاند. روانشناسان، خوشبینی را بهعنوان یک ویژگی شناختی، بر مبنای یک انتظار خروجی مثبت تعمیمیافته و یا استناد علّی مثبت به رویدادها، تلقی میکنند (Luthans, 2011). سلیگمن (۱۹۹۸)، خوشبینی را بهعنوان یک سبک تبیینی که اشخاص رویدادهای مثبت را به عوامل شخصی، دائمی و فراگیر و رویدادهای منفی را به عوامل خارجی، موقتی و موقعیتهای خاص نسبت میدهند، تعریف میکند (Avey et all, 2009).
خوشبینی، مهارتی مبتنی بر انتظارات مثبت است که متعهدانه از تصور ما دربارهی بهبودی بالقوه در آینده، محافظت میکند (Hughes, Patterson & Bradford Terrell, 2005)، اما خوشبینی، بهعنوان یکی از ظرفیتهای اصلی سرمایه روانشناختی، معنا و مفهوم گستردهتری ازآنچه بهطور عام به خوشبینی اطلاق میشود، دارد. خوشبینی در سرمایه روانشناختی تنها پیشبینی و انتظار مثبت و مطلوب رویدادها در آینده نیست. مهمتر اینکه خوشبینی به دلایل و مستنداتی که یک فرد در توضیح چرایی رخداد برخی رویدادهای خاص، اعم از مثبت یا منفی، گذشته، حال، یا آینده به کار میبرد، مربوط است. بهعنوانمثال، شما ممکن است مقدار زیادی از وقت و انرژی را صرف تمرکز بر وقایع مثبت کنید، اما اگر آن وقایع را با استفاده از یک سبک تبیینی خوشبینانه تفسیر نکنید، ممکن است شما همچنان در سمتوسوی بدبین باشید (Luthans, Youssef et all, 2007). بهخصوص در رابطه با رفتار سازمانی مثبتگرا، خوشبینی واقعبینانهی انعطافپذیر مدنظر است که میتواند از طریق رویکردهای شناخته شدهای مانند آسانگیری برای گذشته، قدردانی برای زمان حاضر و جستجوی فرصت برای آینده، آموخته شود و توسعه داده شود. خوشبینی میتواند بهدرستی و با اطمینان اندازهگیری شود و دارای یک تأثیر عملکرد شناخته شده در محیط کار است، بنابراین در شمول معیارهای رفتار سازمانی مثبتگرا قرار دارد (Luthans et all, 2007a).
۲-۳-۳-۳-۱) خوشبینی در مقابل بدبینی
افراد خوشبین بر این باورند که وقایع خوب، فراوان و ماندنی هستند و وقایع بد، محدود و گذرا میباشند. حتی اگر راهحل یک مسئله کشف نگردد، آنها مطمئن هستند که بالاخره راهحل مزبور درجایی نهفته است و حداقل آنها میتوانند تا حدی به کنترل این مشکل همت کنند (Hughes et all, 2005). خوشبینها، اشخاصی هستند که انتظار وقوعِ رویدادهای مثبت برای خود را دارند؛ بدبینها، اشخاصیاند که منتظر وقوعِ رویدادهای بد هستند (Carver & Scheier, 2002). اشخاص خوشبین تمایل دارند اسناد داخلی، پایدار و کلی را برای موفقیتهایشان بیاورند و اسناد خارجی، ناپایدار و خاص را برای شکستهایشان مطرح کنند (Avey et all, 2008, 54). از سوی دیگر، سبک تبیینی بدبینانه، رویدادهای مثبت را با ویژگیهای خارجی، موقتی و وضعیت خاص تفسیر میکند و رویدادهای منفی را با علل شخصی، دائمی و فراگیر توضیح میدهد (Luthans, Youssef et all, 2007).
بدبینی به افسردگی، موفقیت پایین و بروز بیماریهای جسمی- روحی منجر میشود. در مقابل، خوشبینی موجب شادمانی، موفقیت بالا و سلامت جسمی و روحی میشود. خوشبینی عوامل استرسزا را خنثی میکند. افراد خوشبین به وقایع استرسزای ناگوار بهعنوان عوامل موقتی و محدود مینگرند و امیدوارند که شرایط سخت و مصیبتبار بهسرعت سپری شود و کامیابیهای زندگی جای آنها را بگیرد. افراد خوشبین قادرند که تفکرات بدبینانه را از خود دور سازند. وقتی فرد در مورد عوامل استرسزا اینگونه بیندیشد، آنها آسیب چندانی به وی نخواهند زد (قلیپور، آرین، ۱۳۹۲، ص ۲۹۲). افراد خوشبین نسبت به افراد بدبین اجتماعیترند، از مهارتهای بین فردی مطلوبتری برخوردارند، معاشرتی هستند و بهراحتی میتوانند یک شبکه اجتماعی حمایتگر در اطراف خود ایجاد نمایند. همچنین مشخص شده است که افراد بدبین نسبت به افراد خوشبین بیشتر افسرده میشوند و اینکه در زمینهی شغل و ورزش کمتر از آنچه که استعداد دارند پیشرفت میکنند (Mercola, 2002). تحقیقات نشان داده است که خوشبینی در سازمان، موجب بهبود عملکرد فروش، رهبری و کارکنان میشود (Chemers, Watson & May, 2000; Luthans, et all, 2005).
شاید مهمترین جنبه از توسعهی خوشبینی، فراگیری این مطلب باشد که شما در انتخاب نگرش خودمختار هستید. بسیاری از مردم فکر میکنند، یا خوشبین به دنیا میآیند و یا بدبین و اینکه آنها مجبورند با این خصوصیات زندگی کنند؛ اما اصلاً اینطور نیست! بهعبارتدیگر خوشبینی بهصورت فطری و ذاتی در انسانها نهاده نشده، بلکه اکتسابی و آموختنی است. راهبردهای توسعهی شناختی از قبیل یادگیری مباحثه در مورد اظهارات منفی، تفاوتی عظیم را موجب میشود. افزایش میزان خوشبینی، میتواند موجب تغییراتی خیلی خوب، در هر بخش از زندگی شما شود (قلیپور، ۱۳۹۲، ص ۲۹۲؛ Hughes et all, 2005, 107-108).
۲-۳-۳-۳-۲) خوشبینی و تحمل فشار روانی[۷۰]
کیفیت زندگی هر فرد عمیقاً متأثر از توانایی او در تحمل فشار روانی است. اگر یک فرد قادر به تحمل فشار روانی نباشد، نمیتواند خوب زندگی کند. بهطور مداوم در معرض فشار روانی بودن، منجر به ایجاد آسیبهای جسمانی و روانی در فرد میشود و اثراتی منفی بر اثربخشی او خواهد داشت. افرادی که بهطور مؤثر با افزایش فشار روانی مواجهه نمینمایند، اغلب از طریق خود-درمانی به مصرف ناصحیح دارو یا الکل، مصرف تنباکو، الگوهای ناصحیح در تغذیه یا شیوه ناسالم زندگی، متوسل میشوند. ملاحظه و تیمارِ فشار روانی به سلامتی فرد کمک مینماید و میزان اثربخشی او را افزایش میدهد (Hughes, Marcia et all, 2005).
سلیگمن (۲۰۰۲) بر این باور است که خوشبینی نقش مهمی در سازگاری با رویدادهای استرسزای زندگی دارد. خوشبینی موجب افسردگی کمتر، سلامت جسمانی بیشتر و موفقیتهای بالاتر میشود. هنگام روبرو شدن با یک چالش، افراد خوشبین حالت اطمینان و پایدار دارند (حتی اگر پیشرفت سخت یا کند باشد)؛ اما افراد بدبین مردد و ناپایدار هستند. این تفاوت ممکن است در شرایط سخت بیشتر باشد. خوشبینها بر این باورند که ناملایمات میتوانند به شیوه موفقیتآمیز اداره شوند؛ این تفاوت در نگرش نسبت به ناملایمات در شیوههای مقابله با استرس افراد تأثیر دارد (Seligman & Csikszentmihaly, 2000; Hughes et all, 2005, 106). تأثیر مثبتِ خوشبینی بر سلامتی روانی و جسمی و بر ویژگیهای همراهِ پشتکار، پیشرفت و هدایت انگیزشی بهسوی موفقیت علمی، ورزشی، سیاسی و شغلی بهخوبی ثبت شده است. در همین راستا، بدبینی بدین شکل شناخته شده است که منجر به انفعال، شکست، بیگانگی اجتماعی و درنهایت، افسردگی و مرگ میشود (Luthans, 2011). ساعتچی نیز تقویت خوشبینی در خود و اجتناب از بدبینی را بهعنوان یکی از راهکارهای فردی جهت فائق آمدن بر فشار روانی شغلی، پیشنهاد مینماید (ساعتچی، ۱۳۸۹، صص ۲۵-۲۴).
با عنایت به اثر چشمگیر فشار روانیِ بدون پیگیری، ما برای سالم ماندن میبایست توانایی تحمل و کنترل فشار روانی و تمامی ملزومات مرتبط با آن را در خود توسعه دهیم. بار_آن[۷۱] دارا بودن مزاج خوشبینانه (باور شخص به تواناییهایش در مواجهه با موقعیتهای دشوار و ادارهی آنها) در برابر تغییرات و تجربههای جدید بهطورکلی و در برابر توانایی فرد برای غلبه موفقیتآمیز بر مشکل خاصی که پیش آمده است را بهعنوان قابلیتی که سبب افزایش تحمل فشار روانی در افراد میشود، معرفی میکند (Hughes et all, 2005).
تحمل فشار روانی و خوشبینی، معمای قدیمی “مرغ و تخممرغ” را مطرح میسازند- کدامیک اول بودهاند؟ درواقع، آنها خیلی به هم وابسته و دارای رابطه همزیستی هستند. قوت یافتن در یکی از آنها، به تسلط و چیرگی در حوزهای دیگر، کمک میکند. بار-آن معتقد است که خوشبینی و تحمل فشار روانی بهسختی ادغام میشوند. شما باید نگاه مثبت و اعتمادبهنفس خود را حفظ کنید تا با موفقیت کامل، در مسیر جهان هستی گام بردارید (Hughes et all, 2005).
۲-۳-۳-۴) تابآوری/ شکیبایی
استوارت[۷۲] و همکارانش، تابآوری را توانایی افراد برای سازش موفقیتآمیز در مواجهه با تغییرات، مصیبتها و خطرات تعریف نمودهاند (Stewart, Reid & Mangham, 1997). لوتانز، تابآوری را بهطور خاص و بهعنوان جزئی از رفتار سازمانی مثبتگرا بهصورت “ظرفیت روانشناختی مثبت برای شروع مجدد (حالت ارتجاعی و کشسانی داشتن)، رجوع به قبل از بدبختی، ابهام، تعارض، شکست یا حتی وقایع مثبت، پیشرفت و مسئولیتهای افزایشیافته” تعریف نموده است (Luthans, 2002b). این قابلیت “پرش به عقب” شامل انعطافپذیری، سازگاری، انطباقپذیری و پاسخدهی مداوم به تغییر و ابهام میباشد که میتواند به شکلی دیگر، منشأ مبارزهطلبی و تقلای روانشناختی برای بهزیستی/ شادمانی فرد در طول مدت طولانی را نمایان کند (Luthans, 2011).
تابآوری اشاره به پدیدهای دارد که بهوسیله پیامدهای خوب با وجود تهدیدهای جدی بهمنظور تطبیق یا توسعه، توصیف میشود (Masten, 2001, 228). در اوایل، تصور میشد که تابآوری موهبتی استثنایی و غیرعادی است که تنها تنی چند از مردم در اختیار دارند. اکنون، روانشناسان مثبتگرا از قبیل آن مستن (Masten, 2001; Masten & Reed, 2002) از طریق تئوری سازی و تحقیق مشخص نمودهاند که تابآوری و مؤلفههایش، شامل مهارتهای روزمره و نقاط قوت روانشناختی میتواند در تمامی افراد با سنین مختلف و شرایط متفاوت روانی، شناسایی، اندازهگیری و پرورش داده شود (Luthans, Youssef et all, 2007, ). همچنین مستن اذعان میکند که تابآوری از “سحر و جادوی معمولی روزمره، منابع انسانی هنجاری” برآمده است و پیامدهای عمیقی برای ترویج شایستگی و سرمایه انسانی در افراد و جامعه دارد (Masten, 2001). این “معمولی” بودنِ تابآوری، پیامدهای شگرفی برای برنامههای کاربردی محل کار امروزی دارد. چالشِ رفتار سازمانی مثبتگرا، درک بهترِ تابآوری و سپس، از بند آزاد کردن پتانسیل پرمایهی آن، از روش مثبت است (Luthans, 2002b).
بر پایه تحقیقات منتشرشده روانشناسی مثبتگرا، آن مستن و همکارانش، دریافتهاند که تابآوری بهوسیله سه نوع از عوامل داراییها، تهدیدکنندهها و فرایندهای انطباقی، تحت تأثیر قرار میگیرد و توسعه مییابد. تابآوری را میتوان بهوسیله افزایش دارایی که فرد در تصرف دارد، آموزش، تحصیلات و پرورش ارتباطات اجتماعی و بهطورکلی بهبود کیفیت منابع در دسترس فرد برای پیشرفت توسعه داد. عوامل تهدیدکننده را میتوان بهوسیله مراقبتهای بهداشتی فیزیکی و روانی مناسب مدیریت کرد. فرایندهای انطباقی را میتوان بهوسیله توسعه ظرفیتهای روانشناختی مثبت دیگر مانند، خودکارآمدی، امیدواری، خوشبینی، همچنین از طریق تعلیم افراد برای چگونگی استفاده از سازش مؤثر، مدیریت تنش، مهارت حل مسئله، راهبرد تنظیم هدف و مهارتهای کاربردی، ارتقا داد (Luthans, 2011).
پژوهشهای انجامشده حاکی از آن است که برخی افراد تاب آور، پس از رویارویی با موقعیتهای دشوار زندگی، دوباره به سطح معمولی عملکرد بازمیگردند، حالآنکه عملکرد برخی دیگر از این افراد، پس از رویارویی با ناکامیها، مصیبتها و دشواریها نسبت به گذشته ارتقا پیدا میکند.
درمجموع، افراد تابآور، دارای این ویژگیها هستند:
واقعیتهای زندگی را به سهولت میپذیرند.
ایمان دارند که زندگی پرمعنا است. این باور معمولاً بهوسیله ارزشهای آنها حمایت میشود.
دارای تواناییهای چشمگیری برای وفق دادن سریع خود با تغییرات بزرگ هستند (Luthans, Vogelgesang & Lester, 2006).
برای دستیابی به تابآوری، گروهی از مهارتها و نگرشها موردنیاز است که در اصطلاح به آنها سختجانی[۷۳] گفته میشود. سختجانی به افراد کمک میکند تا در رویارویی با تغییرات تنشزا، دشواریها را به فرصتهایی پرمنفعت تبدیل کنند (Maddi & Khoshaba, 2005). انسانها به لحاظ خستگیناپذیری و سرسختی باهم متفاوتاند. شخصیت نستوه[۷۴] ویژگیهایی دارد که عوامل استرس را خنثی میکند. اینگونه افراد در مقابل عوامل استرسزای مکرر بهطور اثربخشی مقاومت میکنند و در برابر این عوامل طاقتفرسا تسلیم نمیشوند (Kobasa, Maddi & kahn, 1982؛ Kobasa, 1979، به نقل از قلیپور، ۱۳۹۲، ص ۲۸۶). نمونههایی از شخصیت نستوه در جنگ تحمیلی وجود داشته است و بعضی از رزمندگان باوجود اینکه چند برادرشان شهید میشد ولی همچنان بهطور اثربخشی به عملیات و وظایف خود میپرداختند. در سازمانها نیز ممکن است از این افراد وجود داشته باشند ولی تعداد آنها نادر است. افراد نستوه توان تحمل ابهام بالا را دارند و در محیطهای استرسزا کمتر از دیگران دچار بیماری میشوند (قلیپور، ۱۳۹۲، ص ۲۸۶). در تجربه استرسهای منفی احتمال ابتلای شخصیتهای نستوه به اختلالات جسمی و روانی کمتر از بقیه است (Kobasa et all, 1982، به نقل از قلیپور، ۱۳۹۲، ص ۲۸۶). این نوع شخصیت استرس را منفی تفسیر نمیکند و با درایت استراتژیهای انطباقی را به کار میگیرد. این افراد نسبت به افراد عادی کمتر دچار آسیبهای روانی میشوند و رضایت شغلی بیشتری دارند (Robisschek & kashubeck، به نقل از قلیپور، ۱۳۹۲، ص ۲۸۶). ساعتچی (۱۳۸۹) نیز تقویت جانسختی/ سرسختی در خود از طریق انجام دادن بعضی تمرینها (تصویرسازی ذهنی، ورزش و …) را بهعنوان یکی از راهکارهای فردی جهت فائق آمدن بر فشار روانی شغلی، پیشنهاد مینماید (ساعتچی، ۱۳۸۹، صص ۲۵-۲۴).
نگرشهای موردنظر در سختجانی عبارتاند از: تعهد، کنترل و چالش طلبی. مقصود از تعهد آن است که فرد در رویارویی با شرایط دشوار، بهجای ترک صحنه، ترجیح دهد حضور خود را در صحنه حفظ کرده، به افراد درگیر در آن موقعیت در برطرف کردن دشواری کمک کند. مقصود از کنترل آن است که فرد به تواناییهای خود برای اثرگذاری بر نتایج رویدادها باور داشته باشد و مقصود از چالش طلبی آن است که فرد در رویارویی با چالشها بهجای مقصر قلمداد کردن سرنوشت، درصدد ایجاد فرصتهایی برای رشد خود و دیگران باشد. همچنین در شکلگیری و بروز رفتارهای سخترویانه، فرد باید مهارتهای حل مسئله و نیز تعامل با دیگران را برای تعمیق حمایتهای اجتماعی در خود پرورش دهد (Maddi et all, 2005). درواقع، تابآوری پدیدهای است که از پاسخهای انطباقی طبیعی انسان حاصل میشود و علیرغم رویارویی فرد با تهدیدهای جدی، وی را در دستیابی به موفقیت و غلبه بر تهدیدها توانمند میسازد. تابآوری صرف مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط تهدیدکننده نیست. بلکه فرد تابآور مشارکتکننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. تابآوری قابلیت فرد در برابر برقراری تعادل زیستی- روانی- معنوی در مقابل شرایط مخاطرهآمیز میباشد (Conner & Davidson, 2003).
تاریخچه رفتار سازمانی مثبتگرا
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |