تاریخچه انگشتر

داستان انگشتر، تا اندازه ای شبیه خود انگشتر است؛ نه شروعی معین دارد و نه پایانی مشخص. هیچ کس نمی تواند به طور قطع بگوید که انگشتر، از چه زمانی مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر می رسد که انگشتر، از مصر باستان، در پی تکامل «مُهر» سرچشمه گرفته باشد؛ چون مُهرها نشانه قدرت بودند، افرادی که مُهرهای برجسته و انگشتر خاتم «مُهر» داشتند، به عنوان اشخاص قدرتمند و بانفوذ، مورد احترام مردم قرار می گرفتند. مقامات بالای حکومت نیز با اعطای انگشترشان به نماینده هاشان، برای اجرای فرامینشان، اختیار تام می دادند که در تورات نیز به نمونه ای از این عمل، اشاره شده است: «سپس فراهه، انگشترش را درآورد و به جوزف داد». به احتمال زیاد، تغییر و تحوّل انگشتر خاتم و تبدیل شدن آن به یکی از آلات زینتی نیز در مصر باستانْ رخ داده است. زنان ثروتمند مصری، انگشترهایی از طلا، دست می کردند و زنان طبقه پایین نیز از انگشترهایی با قیمت های ارزان تر، از جنس نقره، بُرنز، شیشه یا سفال های رنگی استفاده می کردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یونانیان و رومی ها در ساخت انگشترهای زینتی، بیش از دیگر تمدن ها دقت و ظریف کاری به خرج داده اند. بین سال های 31 تا 449 قبل از میلاد، در روم باستان، شهروندان، فقط از انگشترهای آهنی استفاده می کردند. استفاده از انگشتر، برای برده ها ممنوع بود. با شروع دوره امپراتوری (حدود 31 قبل از میلاد)، تمامی این قوانین تغییر کردند یا کنار گذاشته شدند. انگشترهای طلا نیز رواج یافتند و قانون، حق استفاده از انگشترهای طلا را که در درجه اوّل، محدود به سفیران کبیر می شد، تغییر داده، به اعضای رسمی مجلس سنا، کنسول ها و افسران ارشد دولت نیز داده شد.برای نظارت دقیق به استفاده از انگشتر، قوانین گوناگونی در روم باستان (بعد از سال 31 قبل از میلاد)، به تصویب رسید. پِلینی (pliny)، در کتاب «تاریخ طبیعی» می گوید: «انگشتر، اوّلین بار در اساطیر یونانی، وارد شده است. وقتی که «پرومتئوس (پرومیته)» جرئت پیدا می کند تا آتش را برای استفاده زمینی ها از آسمان بدزدد. به خاطر این خطای عمدی، «زئوس»، خدای خدایان، او را به مدّت سی هزار سال، به قلّه کوه «کاوکازوس (قفقاز)»، می بندد. در این مدّت، کرکسی از جگرش او را غذا می داد. بعد از سال ها تلاش و کوشش، پرومتئوس، موفّق به کندن قسمتی از صخره ای که زنجیر به آن بسته شده بود می شود و خود را از اسارتْ نجات می دهد. سرانجام، زئوس نیز دلش نرم می شود و پرومتئوس را از زنجیرها رهایی می بخشد؛ ولی برای این که پرومتئوس دیگر بی حرمتی نکند، زئوس به او دستور می دهد که حلقه ای از زنجیر خود را در انگشتش فرو کند».با این که داستان پلینی، افسانه به نظر می رسد، ولی با وجود این، در آداب و رسوم، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. جیمز مک کارگی می نویسد: «وقتی که یک برده رومی، آزاد می شد، همراه آزادی اش یک کلاه، یک جلیقه و یک انگشتر آهنی هدیه می گرفت. برده ها که با زنجیرهای قفقازی بسته می شدند، وقتی آزاد می شدند، مجبور بودند که به عنوان نشانه پرومتئوس، حلقه ای از آن زنجیر را در دست خود، حفظ کنند. برده ها هرگز مجاز به استفاده از انگشتر طلا نبودند».

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رومی ها، تنها از انگشتر برای تعیین طبقه اجتماعی استفاده نمی کردند؛ بلکه از آن برای ازدواج نیز استفاده می کردند. طی مراسم نامزدی، داماد، یک انگشتر ساده آهنی به نشانه تعهّد و توانایی مالی برای حمایت از عروس، به خانواده عروس می داد. مراسم نامزدی که به طور ساده ای برگزار می شد، بسیار مهم تر از مراسم ازدواج قلمداد می شد و ارزش والایی داشت. ایین مسیحیت نیز بعدها این سنّت را به عنوان بخشی از مراسم ازدواج پذیرفت.

در میان بت پرستان باستان نیز به هنگام ازدواج، داماد، ریسمانی را به مچ دست و مچ پای عروس، به نشانه در بند کشیدن روح عروس و کنترل روح او می بستند.

ترویج انگشتر ازدواج از روم باستان آغاز شد. در حقیقت، امروزه داستان حلقه نامزدی در روم باستان، می تواند برای ما آموزنده باشد. همان گونه که پیش تر بحث شد، حلقه نامزدی در ابتدا، حلقه ای ساده از آهن بود که بعدها به حلقه های طلایی و زینتی تغییر یافت. در دائرة المعارف «بریتانیکا» آمده است: «بخشیدن یک حلقه برای برجسته کردن مراسم نامزدی یک سنّت رومی کهن است».

 

حلقه، احتمالاً یک عهد و پیمانی بوده است که طرفین باید به آن وفادار می شدند و به آن عمل می کردند. در زمان پلینی (سال هفتادِ پیش از میلاد) هنوز حلقه، یک سنّت پسندیده و مثبت در بین مردم بوده و استفاده از حلقه های آهنی در این گونه مراسم ها، رایج بوده است، بویژه در مراسم ازدواج. این گونه استفاده از حلقه ازدواج که همراه با تعهّد طرفین بود، توسط کلیسا، از همان زمان، پذیرفته شد و از قرن یازدهم میلادی، دعای خیر و اوراد خاص آن نیز به مراسم اضافه گردید.

 

 

 

Share