از نقاشی با گچ بر دیوار ایستگاههای مترو در سراسر شهر، تا همکاری با سوپراستارهای دوران خودش، زندگی کیت هرینگ بر پایهی باورش به قدرت انسانها برای تغییر جهان بنا شده بود. او این نگاه خوشبینانه را با انفجاری از انرژی خلاقانه عرضه میکرد.
کودکی کیت هرینگ
کیت هرینگ در سال 1958 در ریدینگ، شهری در جنوب شرقی پنسیلوانیا به دنیا آمد و در شهر کاتزتان در همان حوالی بزرگ شد. او و سه خواهر کوچکترش زندگی سادهای داشتند. او عاشق تلویزیون، بهخصوص والت دیزنی و دکتر سوس بود و در کودکی آرزو داشت روزی برای والت دیزنی کار کند. از همان کودکی، پدرش او را تشویق به نقاشی کردن میکرد.
اما در پسِ این کودکی ساده و قشنگ، رویدادهای دراماتیک امریکای دههی شصت رخ داد؛ از جمله بحران موشکی کوبا، جنگ ویتنام، جنبش حقوق مدنی، ترور مارتین لوتر کینگ، جان اف کندی و برادرش بابی، و شورشهای استونوال.
کیت هرینگ برای مدت کوتاهی در پیتزبورگ در رشتهی طراحی گرافیک تحصیل کرد، اما خیلی زود دانشگاه را رها کرد و در سال 1978 به نیویورک رفت تا فعالیت هنری خودش را پیگیری کند. او در ایستویلج با هنرمندانی چون کنی شارف و ژان میشل باسکیت آشنا شد.
دههی 80
در دههی 1980، ایستویلج به مرکز فرهنگ معاصر امریکا تبدیل شده بود. مرکزی برای هنر، کنشگری، هیپهاپ، علم روبوتیک و بازیهای کامپیوتری. همهی اینها به آثار هرینگ هم راه یافت. او با افراد بسیاری همکاری کرد، از مدونا گرفته تا ویلیام باروز، نویسندهی مشهور؛ و از یوکو اونو تا ویوین وستوود، طراح مد سرشناس.
در سال 1982، او برای اولین بار با اندی وارهول ملاقات کرد و اندی وارهول او را به گریس جونز معرفی کرد. برای چندین اجرای جونز در «پارادایز گاراژ»، باشگاه شبانهی مشهور و پر طرفدار، کیت هرینگ روی صورت و بدن اون نقاشی کرد.
موسیقی هم نقشی کلیدی در فعالیت هنری او داشت. در دههی 80 کارگاه او بسیار نزدیک به سالن «سیبیجیبی» بود، سالنی که به خاطر اجراهای زندهی موسیقی سبک پانک شهرت داشت. این سالن، مرکز موج جدیدی از موسیقی محسوب میشد و گروههای موسیقی سرشناسی چون بلاندی و تاکینگهدز در آن اجرا میکردند. در حالی که محبوبیت سبک هیپهاپ رو به افزایش بود، کیت هرینگ از «آفریکا بامباتا» برای اجرای زنده در افتتاحیه نمایشی به نام «فراتر از کلمات» دعوت کرد، نمایشی که به کیوریتوری «فب فایو فردی» در «ماد کلاب» برگزار میشد.
مفاهیم پیچیده در تصاویر ساده
کیت هرینگ پیامهای سیاسی پیچیدهای را در قالب تصاویر ساده اما به یاد ماندنی ارائه میکرد. او از هنرمندانی چون پییر آلچینسکی و ژان دوبوفه الهام میگرفت که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به سراغ انرژیِ خام و بیآلایش نقاشیهای بچگانه رفتند تا احساس معصومیت و سادگی را منتقل کنند.
کیت هرینگ عاشق کار کردن با کودکان بود و روحیهی کودکانهی خودش در خطوط ساده و تمیزِ تصویرنگاشتهای گرافیکیاش مثل «کودک درخشان» و «سگ در حال پارس کردن» به خوبی دیده میشود.
او که کودکیش را در دههی 60 سپری کرده بود، به خوبی میدانست که چطور ایدههای سیاسی و اجتماعی را ساده کرده و در قالب تصاویر معنادار و به یاد ماندنی ارائه کند. او که فعالیت حرفهایش مصادف با دوران جنگ سرد، بحران ایدز، و بحران اعتیاد در نیویورک بود، خوب میدانست که تصاویر و شعارهای ساده، چقدر میتوانند قدرتمند و تاثیرگذار باشند؛ و از طریق همین تصاویر ساده زمانهی خودش را بازتاب میدهد.
در سال 1986، او روی دیوار برلین یک نقاشی دیواری با رنگهای پرچم آلمان ترسیم کرد. اثری که تبدیل به ندایی رسا برای اتحاد شد. اثر دیگر او که در سال 1985 در مخالفت با آپارتاید خلق شد، بعدها به عنوان نمادی در تظاهرات اعتراضی در افریقای جنوبی به کار گرفته شد.
کیت هرینگ از شهرتش برای آگاهیبخشی در مورد معضلاتی بهره میبرد که خودش در جامعه با آنها روبرو بود یا در سایر نقاط جهان میدید. او همواره تلاش میکرد سخنگویی برای نسل خودش باشد.
هرینگ با استفاده از نمادهایی ساده و مثبت، یک زبان منحصربهفرد خلق کرد. او هنرش را در خیابان اجرا میکرد، اما هرگز فقط یک یک هنرمند خیابانی نبود.
این مقاله از وبسایت WePresent توسط سرآستین ترجمه شده.