دسته‌بندی نشده

عکس های بروس دیویدسون از بریتانیا در گذار

بروس دیویدسون ، عکاس مشهور امریکاییست که سالیان دراز برای آژانس عکس مگنوم عکاسی کرده. او که آثارش در بسیاری از گالری های مشهور جهان به نمایش درآمده اند، به عکاسی از جوامع مختلف در شرایط بحرانی شهرت دارد. به تازگی نشریه اینترنتی «انادر مگ» به دنبال مصاحبه ای که با او انجام داده مقاله ای در موردش نوشته که سرآستین برای شما مخاطبین عزیز ترجمه نموده است.

بروس دیویدسون ، عکاس روایتگر

بروس دیویدسون، عکاس مشهور امریکایی که حالا 86 سال سن دارد، در کتابخانه ی منزلش در منهتن نشسته و با نشاط خاصی خاطره ی سفر دو ماه اش به بریتانیا در دهه ی 60 میلادی به عنوان عکاس مجله ی کویین را بازگو می کند.

دیویدسون می گوید: «آنها به من اختیار کامل دادند، چون کورنل کاپا بهشان گفته بود اگر می خواهید یک مجموعه عکس بی نظیر داشته باشید بگذارید بروس کار خودش را بکند! حتما غافلگیر می شوید! و همینطور هم شد!»

پاییز آن سال، بروس دیویدسون در تمام کشور سفر کرد، به لندن، اسکاتلند و سواحل جنوبی انگلیس رفت تا تصویری از بریتانیا که تازه آسیب های جنگ و چند دهه ریاضت اقتصادی را پشت سر گذاشته بود ارائه کند. دیویدسون در سفرهایش مناطقی از کشور را دید که از دهه ی 1930 دست نخورده باقی مانده بود. این مناطق در تضادی مشهود با خرده فرهنگ نوظهورِ نوجوانان بریتانیایی بود که در سال های بعد تمام جهان را فرا گرفت.

بروس دیویدسون - عکاس - بریتانیا - دهه شصت

بریتانیا از نگاه یک امریکایی

تعدادی از آثار این مجموعه به تازگی با عنوان «بروس دیویدسون: پادشاهی متحده» در گالری هاگزلی-پارلور لندن به نمایش درآمد. این مجموعه اولین بار در 12 آوریل 1961 در کتابی به نام «بریتانیا از نگاه یک امریکایی: مقاله ای تصویری در باب بریتانیا» به چاپ رسید. دیویدسون می گوید: «من کاملا آزادی عمل داشتم. دستم باز بود و دستور کار مشخصی نداشتم. رنگ آسمان و غباری که در هوا بود فضای بسیار خاصی ایجاد می کرد. به همین دلیل هم احساس خاصی از ظرافت در عکس ها وجود دارد. خودم هم این ظرافت را احساس می کردم».

به عنوان یک جوان 27 ساله که دو سال سابقه ی عکاسی برای مجله ی مگنوم را با خود داشت، دیویدسون در یک موسسه تبلیغاتی در لندن مشغول به کار شد. یکی از اصلی ترین فعالیت های این موسسه، یک کارزار تبلیغاتی بود که مردم را به خوردن یک لیوان شیر در روز تشویق می کرد. با پولی که از این کار به دست آورد، یک خودروی کروکی «هیلمن مینکس» با صندلی های چرمی قرمز براق خرید. او تا مدتی دائما با این ماشین زیبا در لندن گشت و گذار می کرد، در حالی که قوت غالبش را شیر، موز و شیرینی تشکیل می داد! او می گوید: «بعد از مدتی حوصله ام از این وضع سر رفت، سوار قطار شدم و به روستا رفتم. خب در واقع هدف اصلی من، نوعی کاوش شخصی بود».

بروس دیویدسون - عکاس - بریتانیا - دهه شصت

شهر معدن ها

دیویدسون با تکیه بر غریزه اش به عنوان یک عکاس، پرتره ای از بریتانیا در یک دوره ی گذار تاریخی را تهیه کرد. دوره ای که در آن، راه و روش سنتی زندگی جای خود را به زندگیِ مدرن داد. در این مجموعه همچنین عکس هایی که دیویدسون در سال 1965 از شهر کومکارن گرفته به چشم می خورد. شهر کومکارن که به معادنش مشهور است در ولز واقع شده و دیویدسون در سال 1950، هنگامی که در ارتش امریکا خدمت می کرد برای اولین بار به آنجا رفت. زمانی که او به عنوان سرباز به پاریس اعزام شده بود، از یک گروهبان ولزی پرسید: «بدترین دشمنت را به کجا تبعید می کنی؟»، پاسخِ او: «کومکارن»! وقتی دیویدسون قراردادی برای عکاسی از قلعه ی کارناروون دریافت کرد، تصمیم گرفت وقت بیشتری بگذارد و کمی در آن منطقه سفر کند.

بروس دیویدسون درباره ی آن روزها چنین می گوید: «فیلیپ جونز گریفیتز که اصالتا اهل ولز بود، من را با شاعر 92 ساله ی ولزی آشنا کرد و با این کار درهای زیادی به روی من باز شد. آن روزها برای هر مرد خانواده داری بسیار سخت بود، چراکه تمام معدن ها تعطیل شده بودند».

بروس دیویدسون - عکاس - بریتانیا - دهه شصت

عکس به مثابه یک دریچه

عکس های دیویدسون که در فواصل زمانی نزدیک به هم گرفته شده اند، تصویری خیره کننده از بریتانیا ارائه می کنند؛ کشوری که در حال جنگیدن برای خروج از لبه ی پرتگاه بود و تلاش می کرد با به پایان رسیدن سبک زندگی ای که پیش از آن می شناخت کنار بیاید و راه را برای ظهور یک دوران جدید باز کند. به قول دیویدسون: «بریتانیایی ها مردم سرسختی هستن!». گفته ای که هنوز هم به اندازه ی آن روزها صادق است.

دیویدسون عقیده دارد که خودش هم در آن سال ها تغییرات زیادی کرده است. تجربه ی او در ثبت وقایع مربوط به جنبش حقوق مدنی امریکا، باعث افزایش آگاهی و درک او از دنیای بیرون از خودش شد. او می گوید: «اگر عکسی می گیرم باید برایش توضیحی داشته باشم. در واقع با این کار دریچه ای به دنیای یک نفر دیگر باز کرده ام. می توانم اینطور بگویم که من شبیه کودکی هستم که یک دوربین عکاسی به دستش داده اند. این بهترین نوع نگاه به عکاسیست. وقتی بچه بودم، کاملا بر کاری که می کردم و مسیری که میرفتم تمرکز داشتم. اگر ذهنت را باز بگذاری و اتفاقاتی که پیرامونت رخ می دهد را مشاهده کنی، مسیر خودش را برایت نمایان می کند».

متن و تصاویر فوق از وبسایت Anothermag.com استخراج و ترجمه شده است.