بی دقت!

بی دقت!

قابل  ذکر است که این مطلب با بقیه بلاگ های این مجموعه متفاوت است و از تجربه شخصی من نشأت گرفته. 

 

دیگر وارد دبیرستان شده بودم. تعداد درس ها بیشتر و حجم آن ها بالا رفته بود، با این حال حس هیجان زیادی داشتم. در سال های گذشته باهوش ترین و بهترین شاگرد بودم و قصد داشتم به بهترین بودن ادامه دهم. همه کلاس ها را با اشتیاق و علاقه پشت سر می گذاشتم تا زنگ درس ادبیات شد…

معلم درس اول را داد و بچه ها به نوبت شروع به بلند خوانی از روی کتاب کردند. نوبت به من رسید. با اعتماد به نفس شروع به خواندن کردم، بلافاصله معلم شروع به درست کردن ایراد های خوانشی من کرد، اشتباهاتی که خودم متوجه آن ها نمی شدم.

از آن پس همیشه از زنگ ادیبات فراری بودم. در این کلاس خواندن من همیشه با تمسخر بچه ها و نگاه های عاقل اندر سفیه معلم همراه بود. همیشه فکر می‌کردم هول می کنم یا احتیاج به تمرین دارم، برای همین چندین بار قبل از کلاس، درس را پیشاپیش خواندم، به دلیل حافظه قوی تصوریم متن به خاطرم می ماند و در کلاس کمتر دچار مشکل می شدم. اما این کار خسته کننده بود و کم کم این که من در ادبیات ضعیف بودم را قبول کردم.

 

علاوه بر خواندن از دبستان با دیکته مشکل داشتم و از آن فراری بودم. قبل از امتحان مادرم ساعت ها با من تمرین می کرد. یک سری اشتباهات یکسان داشتم که دائما تکرار می شدند. مثلا  «و» و «ف» را با هم اشتباه می گرفتم، همچنین «فقط» و «وقت» را همیشه جا به جا می نوشتم. 

آن زمان نمی دانستم دلیل این اتفاقات چیست. همیشه، حتی تا به امروز همه آن ها را بی دقتی می نامند، و شاید واقعا الان، حتی بعد از سالها، این باور روی خودم هم تاثیر گذاشته است.

 

سال آخر دبیرستان بودم که دانش آموز جدیدی به مدرسه ما آمد. او اولین کسی بود که وقتی «بی دقتی» های مرا دید آن ها را چیز دیگری خطاب کرد…

– فکر می کنم تو خوانش پریشی داری.

-خوانش پریشی؟

– آره نگران نباش. مریضی نیست، خیلی ها دارند! حتی خیلی از افراد مشهور…! 

 

 

پس از آن که وارد بازار کار شدم و مجور شدم فارسی بنویسم و بخوانم فشار این موضوع را بیشتر حس کردم. زبان انگلیسی به دلیل جدا بودن حروف بسیار برایم راحت تر بود، اما در فارسی فشاری در مغزم احساس می کردم…

مادر من قبل از رفتن به مدرسه خواندن، نوشتن و ریاضی را به من آموخت و کتاب داستان ها و شعر های زیادی برای خواندن به من می داد, این کار باعث شد با مشکلات کمتری  نسبت به بقیه افراد دیسلکسیک روبه‌رو شوم. اما همه از این حُسن بر خوردار نبودند و نیستند. بسیاری افسردگی های شدید می‌گیرند و یا حتی اقدام به خودکشی می کنند. دلیل نوشتن این مقاله آشنا کردن مردم با این مسئله است. چون همچین مسئله‌ای اصلا و اصلا ارزش دشواری هایی که خیلی از افراد درگیرش می شوند را ندارد. 

 

ولی خوانش پریشی دقیقا چیست؟

 

اگر چرخی در اینترنت بزنید ممکن است با الفاظی از قبیل اختلال آموزشی، اختلال رشدی یا یادگیری رو به رو شوید. ولی به عنوان یک آدم دیسلکسیک باید بگویم هیچ یک از این واژه ها چیزی که در درون یک آدم دیسلکیک می گذرد را نشان نمی دهد. اول باید بگویم دیسلکسی درجات مختلف دارد. چیزی که شاید اکثر این قشر تجربه می کنند مشکل در یاد گیری نیست. خیلی از دیسلکسیک ها مانند من پیش فعال هم هستند. 

یکی از مقاله هایی که در این باره مطالعه کردم و به نظرم نزدیک ترین توضیحات را به این مسئله داده بود عنوان کرده بود که اختلال پردازش زبان می تواند مانع خواندن، نوشتن، املا و در بعضی موارد حتی صحبت کردن شود. خوانش پریشی نشانه ای از هوش ضعیف و یا تنبلی نیست. اغلب می تواند نتیجه اختلال در بینایی باشد. کودکان و بزرگسالان خوانش پریش به راحتی دچار اختلال عصبی می شوند که موجب می شود مغز آن ها اطلاعات را بصورت متفاوتی پردازش و تفسیر کند.خوانش پریشی در تمام افراد با پیشینه های اقتصادی و نژادی مختلف رخ می دهد.

 خوانش پریشی می تواند به صورت متفاوت افراد را تحت تاثیر قرار دهد، این مسئله به شدت اختلال و میزان اثربخشی روش های یادگیری جایگزین بستگی  دارد. برخی از افراد خوانش پریش ممکن است با خواندن و نوشتن املا مشکل داشته باشند،  درحالی که بقیه ممکن است با نوشتن یا گفتن چپ به جای راست مشکل داشته باشند.برخی از کودکان که علائم کمی از مشکلات خواندن و نوشتن را نشان می دهند، ممکن است در رشد و پرورش مهارت های زبانی چون دستور زبان، درک مطلب یا نوشتن دچار مشکلات شوند. افراد خوانش پریش نمی توانند خودشان را به درستی توصیف کنند. برای آن ها استفاده از لغات برای بیان افکارشان در حین مکالمه سخت است  و همچنین برخی در فهم کلام دیگران دچار مشکل می شوند، البته این مسئله به دلیل مشکلات شنیداری نیست و به دلیل وجود مشکل در پردازش اطلاعات کلامی اتفاق می افتد و در زمینه افکار نظری و زبان غیر تحت الفظی مانند لطیفه و ضرب المثل دامنه وسیع تری از مشکلات را سبب می شود. تمامی این مشکلات می تواند تاثیر زیادی بر تصور فرد از خویشتن بگذارد.این کودکان بدون دریافت حمایت و کمک مناسب، نسبت به یادگیری دلسرد می شوند و همچنین تکالیف مدرسه می تواند کودکان خوانش پریش را برای غلبه بر مشکلات یادگیری دچار ناامیدی سازد.

و در ادامه به مشکلاتی که این اختلال در سنین مختلف ایجاد می کند اشاره کرده بود؛

 

 

مشکلات کودکان مدرسه ای :

 

*مهارت در قواعد املا

*به خاطر سپردن قواعد و اعداد

*دست خط و در دست گرفتن مداد

*به جای درک و یادگیری مهارت های جدید به حفظ کردن آن ها روی می اورند.

*خواندن و املای حروف برعکس (d و b) یا جابجا کردن حروف (left و felt )

*پیروی از دستورالعمل ها

*درک کلمات ریاضی

 

 

مشکلات نوجوانان و بزرگسالان :

 

*خواندن در سطح پایین تر از حد انتظار

*درک زبان تحت اللفظی مانند ضرب المثل ها،لطیفه و اصطلاحات

*بلند خوانی

*سازماندهی و مدیریت زمان

*یادگیری زبان بیگانه

*حفظ کردن

 

همه خوانش پریشی را یکسان تجربه نمی کنند. در آخر این مهم است که  به جای قضاوت، یکدیگر را درک کنیم. خواندن و یادگیری در مورد موضوع هایی که از آن ها اطلاعی نداریم می تواند آگاهی عمومی را نسبت به این موضوعات بالا ببرد. وقتی از مسئله ای اطلاع کافی دارید می توانید تصمیم های درستی در‌‌ آن زمینه بگیرید.

 

 

 

 

منبع:  http://www.sai-chi.com/خوانش-پریشی-در-یک-نگاه/

Share