دسته‌بندی نشده

تاثیرات متقابل مُد و هنر معاصر – بخش دوم

تا اینجا طراحی لباس و تن پوش بطور مستقیم تنها در حوزه هنرهای اجرایی که قدیمی ترین و شاخص ترین بخش از هنرهای مفهومی است کاربرد پیدا کرده بود.

این انحصار اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت میلادی درهم شکست و طراحی لباس ابتدا توسط هنرمندان پاپ آرت و بعد هنرمندان مفهومی در مدیوم های مختلف از جمله در حاضر و آماده ها، چیدمان و ویدیو آرت نیز استفاده می شد. اما ارتباط طراحی لباس با هنرهای اجرایی همچنان قدرتمند باقی مانده است.

 

با به عرصه آمدن موضوعاتی چون هویت جنسی و نژادی، تکنولوژی و بحران های اجتماعی و نیز توجه ویژه هنرمندان به زندگی روزمره و مصرف گرایی به سبک آمریکاییان و نیز پدیده ای به نام تبلیغات، هنر مفهومی بخش مهمی از گفتمان انتقادی را در این زمینه ها گرفت.

در این میان نقش لباس و طراحی لباس به دلیل ملموس و در دسترس بودن بسیار برجسته شد. اگر هنرمندان به زندگی روزمره می پرداختند، توجه ویژه ای نیز به پوشش روزمره به عنوان نشانه ای از دنیای معاصر داشتند.

هنرمندان پاپ آرت با دقت در عناصر و اجزای زندگی روزمره آمریکایی، در قالب اجتماعی، نوع جدیدی از زیبایی شناسی و ارزش گذاری را ایجاد کردند که بر هنرهای مفهومی تاثیر زیادی گذاشت. این تاثیر از بهره گیری متنوع رسانه ها مانند عکس، چاپ و تصویرنگاری آغاز و تا طراحی صنعتی و داخلی ادامه یافت. برای مثال نوع نگرش هنرمندانی چون اندی وارهول درباره تکثیر و چاپ پی در پی یک چیز، یا تکرار بی وقفه یک چهره روی هنر مفهومی در بخش چیدمان و ویدیوآرت تاثیر داشت.

بسیاری از هنرمندان پاپ آرت از رسانه هایی بهره گرفتند که تبدیل به بخشی از رسانه های هنر مفهومی شد. در آثار اندی وارهول می توان تاثیر مستقیم تبلیغات بر هنر و مد را بررسی کرد.وی در اواخر دهه پنجاه میلادی کار خود را با تصویرسازی برای مجلات مد آغاز کرد و به عنوان گرافیست تبلیغاتی برای نشان تجاری کفش آی.میلر کار کرد. طراحی های او پر پیچ و خم، ظریف و از نظر گرافیکی، جاذبه اغواکننده کفش ها را به تصویر می کشید.

 

روند ترکیب هنرهای تجسمی با طراحی لباس از دهه چهل میلادی با افت و خیز هایی فراوان مواجه بود و در دهه شصت بود با پدید آمدن هنر مینیمال بارقه هایی از توجه دوباره به طراحان لباس به هنر نقاشی دیده شد. مینیمالیست ها با نفی هرگونه عنصر تزئینی و دکوراتیو سعی بر ارزش بخشیدن به خطوط و اشکال ساده ی هندسی داشتند. از دیگر ویژگی های مینیمالیسم می توان به تکرار بی وقفه، افزایش و کاهش عناصر هندسی اشاره کرد. این هنر توانست طرفداران بی شماری در آمریکا و اروپا بدست آورد. در این میان نام طراح فرانسوی، ایو سن لارن بسیار برجسته است. او به مدت چهار سال نزد کریستین دیور دستیار بود و پس از مرگ دیور، لارن خانه مد خود را در سال ۱۹۶۱ افتتاح کرد. او در هر مجموعه خود با خلاقیتی شگفت انگیز ایده هایی از هنرهای تجسمی به خصوص نقاشی را با طراحی لباس ترکیب می کرد. از جمله زیباترین آثار وی که با الهام از نقاشی های مدرنیستی سال ۱۹۶۵ خلق شده می توان به نقاشی معروف پیت موندریان هلندی اشاره کرد.

خطوط عمودی و افقی و نیز رنگ های خالص و درخشان این کار موندریان به سختی خود را در قالب یک لباس زنانه جای می دهد؛ اما سن لارن با استفاده از تکه های پشمی، طرح و برش های حساب شده اش باعث شد تا مخاطب فکر کند این اثر نقاشی از ابتدا برای چنین طرح لباسی خلق شده است.

تاثیر نگرش سن لارن روی جهان مد انکارناپذیر است. آشنایی زیاد او با ادبیات جهان نیز به خصوص ادبیات فرانسه و انگلستان باعث شد تا او با اقتباس از برخی اشعار شکسپیر، لویی آراگون و آثار مارسل پروست طرح های قابل توجهی خلق کند. فعالیت ها و ایده های سن لارن نشان می دهد که هنرهای تجسمی و در پی آن هنرهای مفهومی توانسته اند نقش مهم و تاثیرگذاری در طراحی لباس و مد در جهان ایفا کنند. اما باید توجه داشت که این تاثیرگذاری در انحصار تنها یک فرد نبوده و اینک تبدیل به ایده ای جهانی شده است.